جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
جستجو

درباره آزاده مقدم

اسم من آزاده است. من مونترال کانادا زندگی میکنم…با پسرم. داستان قصه‌گویی من برای بچه‌های فارسی زبان مهاجر از ۶ سال پیش شروع شد. زمانی که من کار روزنامه نگاری می‌کردم و بخشی از ذهنم مشغول کمک به دیگران و انتخاب کارهای “سوشال وورک” بود. یک روز به سردبیرم گفتم که میخوام توی کانال خبری که داریم, هر شب برای بچه ها داستان صوتی بذارم و خودمم قصه‌گوی این داستان‌ها باشم. رسیدم خونه, گوشی تلفن همراهم رو گرفتم جلوم و شروع کردم به ضبط کردن. قصه “گیلاس و پروانه” همونجا خلق و ضبط شد. این اولین بار بود که این کار رو انجام می‌دادم و همونجا عاشقش شدم. اگر قبل‌تر کسی به من میگفت قراره به زودی داستان‌ها، بزرگترین لذت و کار من بشن، بهش میگفتم امکان نداره! اما الان قصه‌گویی تبدیل شده به کار هر روزه من در طول این ۶ سال. کاری که عاشقانه انجامش میدم…

کار من، در ابتدا با قصه‌های شبانه برای پسرم شروع شد. اما بعد از سال‌ها گفت‌وگو با پدر مادرها، شنیدن نظرات بچه‌ها و شناسایی دقیق نیازها و چالش‌‌ها، مدرسه قصه‌گویی آزاده به دنیا اومد. چون دیگه بعد از چند سال کار و تحقیق، گذروندن دوره‌های مختلف روانشناسی کودک، وقتش رسیده بود تا داستان‌های شبانه، ابزار تواناتری برای آموزش به بچه‌ها بشن. و این همون جایی بود که مدرسه آزاده متولد شد و کار من، آزاده قصه گو، پا به مرحله جدیدی گذاشت. ایده پشت “مدرسه قصه‌گویی” شاید یه‌جورایی در عنوان و ساختارش هم قابل حس باشه. مدرسه‌ی آزاده، برای دسترسی بچه‌ها و پدر مادرهای بیشتری به این نوع نگاه و آموزش، فعالیتش رو شروع کرده و همه زندگی من رو در بر گرفته. حالا من حتی توی خواب هم، به رویاها و ایده‌های هیجان انگیز، برای رشد، عشق و لذت توی این مدرسه فکر می‌کنم.

کار من، در ابتدا با قصه‌های شبانه برای پسرم شروع شد. اما بعد از سال‌ها گفت‌وگو با پدر مادرها، شنیدن نظرات بچه‌ها و شناسایی دقیق نیازها و چالش‌‌ها، مدرسه قصه‌گویی آزاده به دنیا اومد. چون دیگه بعد از چند سال کار و تحقیق، گذروندن دوره‌های مختلف روانشناسی کودک، وقتش رسیده بود تا داستان‌های شبانه، ابزار تواناتری برای آموزش به بچه‌ها بشن. و این همون جایی بود که مدرسه آزاده متولد شد و کار من، آزاده قصه گو، پا به مرحله جدیدی گذاشت. ایده پشت “مدرسه قصه‌گویی” شاید یه‌جورایی در عنوان و ساختارش هم قابل حس باشه. مدرسه‌ی آزاده، برای دسترسی بچه‌ها و پدر مادرهای بیشتری به این نوع نگاه و آموزش، فعالیتش رو شروع کرده و همه زندگی من رو در بر گرفته. حالا من حتی توی خواب هم، به رویاها و ایده‌های هیجان انگیز، برای رشد، عشق و لذت توی این مدرسه فکر می‌کنم.

مدرسه آزاده جایی‌ست برای بازیگوشی و ماجراجویی. آسمان آبیش محل گردش پرنده‌هاست و زمین سبزش لانه‌ی خزنده‌ها. اینجا خانه باغی‌ست زیبا و پرماجرا جایی‌ست برای جستجوگری و کشف اسرار دنیای قصه‌‌ها در این باغ اسرارآمیز، تو می‌توانی داستان خودت را پیدا کنی فقط کافی‌ست چشمانت را ببندی و برای یک خواب شیرین آماده شوی.

می‌کوشیم تا با کمک شما برای کودکان ایران لحظات شگفت‌انگیزی را به ارمغان بیاوریم.

اگر به مدرسه آزاده گذرتان افتاد، دنبال زنی بگردید که در دست‌هایش گنجشک‌ها لانه کرده‌اند و در موهایش پروانه‌ها. زنی با تاجی که روی آن گلی روییده از دل قصه‌ها و در دامنش سنجاب‌ها تاب می‌خورند. زنی که وقتی قدم برمی‌دارد، زنگوله‌های درختان باغ به صدا در‌می‌آیند و در میان آوایشان صدایی‌ست که می‌گوید: تو زیباترین گلی هستی که این رنگ و بو را دارد. تو شبیه هیچ گلی نیستی و جای عطر و بویت همیشه در این باغ خالی‌ست. شاید این زن میانه‌ی باغ باشد و یا جلو پنجره‌ای ایستاده باشد که طاقی از گل دارد و پرنده‌ها روی شاخه‌های آن آواز می‌خوانند. او هر کجا که باشد در آرزوی دیدن توست. تویی که بی نظیر هستی و زیبا ❤